صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱.۹۶

(۳۱)

روح و فلسفه این انقلاب این بود که هم‌آهنگ با اجرای برنامه های وسیع اقتصادی و افزایش روزافزون ثروت و درآمد ملی بیشتری تعداد ممکن از افراد مملکت در بهترین شرایط ممکن از این پیشرفت بھرہ مند گردند، بی آن که  از این راه به حقوق و آزادی های فردی آنان لطمه ای وارد آید. تحقق این هدف ایجاب می کرد که دموکراسی سیاسی به جای آنکه مانند گذشته به اقلیت محدودی منحصر شود و وسیله ای برای استثمار اکثریت گردد، از راه ترکیب با دموکراسی اقتصادی و با اقتصاد دموکراتیک از یک استخوان بندی محکم و سالم اقتصادی و اجتماعی برخوردار شود و همین طور هم شد. یعنی بزرگترین جهش صنعتی و اقتصادی تاریخ ایران و همه دستاوردهای شگرف آن با وضع و اجرای مترقی ترین قوانین کار و کشاورزی و دیگر قوانین مربوط به سایر اصول انقلاب هم زمان گردید. با پایان دوران استثمار فرد توسط فرد، نظام اجتماعی کشور بر پایه ای کاملا سالم استوار شد و این سلامت اجتماع را اجرای اصول آموزشی، بهداشتی، عمرانی، قضایی و اداری انقلاب در همه زمینه ها تکمیل کرد.

 اکنون دموکراسی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران بر پایه این نظم نوین استوار است و به همین جهت می توانیم آن را یک دموکراسی کاملا سالم بنامیم. این دموکراسی همانند ایدئولوژی پی ریزی نشده است، بلکه صرفا از شرایط و مقتضیات مادی و معنوی جامعه ایرانی مایه گرفته است. به همین دلیل جای شگفتی نیست اگر بعضی از ضوابط آن مورد پسند افراد یا گروه های مختلفی از دیگر نقاط جهان قرار نگرفته باشد.

در دموکراسی ما آزادی کامل فردی با نظم و انضباط کامل اجتماعی توأم است. هر فرد ایرانی از پیشرفته ترین حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برخوردار است. ولی متعهد است که همین حقوق را برای دیگران نیز به طور کامل محترم شمارد. در دموکراسی ایرانی امکان هر تلاش سالم و سازنده و بهره گیری مشروع از دستاوردهای آن برای هر فردی به حداکثر وجود دارد. ولی امکان نادرستی و تقلب و استثمار وجود ندارد. امنیت هر کسی تضمین شده است. اما اجازه تخطی به امنیت دیگران نیز به کسی داده نمی شد. دموکراسی ایران، دموکراسی آزادیها و حقوق مشروع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است، اما دموکراسی هرج و مرج نیست. به طریق اولی دموکراسی خراب کاری و احیانا خیانت نیز نیست.

مفهوم این گفته این است که در ایران امروز اخلال و کارشکنی در پیشرفت امور کشور قابل قبول و قابل گذشت نیست. بنابر این عده ای فریب خورده یا مغرض و یا دیوانه، از آن قماش افرادی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز وجود دارند و متأسفانه یک نوع " بین الملل خراب کاری" را تشکیل می دهند، در این کشور پروانه کار ندارند.

این افراد که یا فطرتا نادان و بی منطق هستند، یا با شستشوی مغزی گمراه شده اند و یا بیماری روانی دارند، به بهانه "ایدئولوژی"های احمقانه ای مانند مارکسیسم اسلامی، که درک جنبه مضحک چنین ترکیب غیرممکنی حتی برای یک کودک دبستانی نیز آسان است، بر ضد وطن خودشان، و طبعا به نفع دیگران، دست به خرابکاری و گاہ آدم کشی میزنند و اخلال در هر کوشش مثبت و سازنده ای را " وظیفه قهرمانی" خویش می شمارند. البته تلاش های این افراد خواه احمقانه و خواه خائنانه، در مقابل نیرومندی و پویائی نظام پیشرو و سازنده کنونی کشور، به قدری بی اثر است که هیچ نگرانی واقعی را ایجاد نمی کند، ولی وجود چنین افرادی که در بیست و پنج سالگی رفتار بچه های دو سه ساله را داشته باشند، برای جامعه ای که شاهد روئیدن چنین علفهای هرزه ای است، خود به خود مایه تأسف است.