بنابر
این ما این راه دشوار ولی پر افتخار را تا به آخر خواهیم پیمود و به هیچ عاملی
اجازه جلوگیری از پیشرفت این تلاش زندگی ساز را نخواهیم داد. ولی هشیار باشیم که
انجام این تعهد واقعا چه مفهومی دارد و پیروزی در این راه برای ما با چه وظایف و
مسئولیتهایی همراه است و چه آمادگی ها و کوششی هایی را ایجاب می کند! آسان گرفتن
کاری که آسان نیست، محکوم کردن آن به شکست است و اگر واقعا در دستیابی به یک هدف
بزرگ مصمم باشیم، می باید در درجه اول آمادگی روحی لازم را در حدی متناسب با عظمت هدف و نیرومندی تصمیم
خود داشته باشیم.
پیش از
هر چیز ببینیم که ما در این مسابقه جهانی توسعه و ترقی در چه شرایطی هستیم و بعد
نتیجه گیری کنیم که در این شرایط برای نیل به هدف به چه نوع و چه مقدار بسیج مادی
و معنوی نیاز داریم؟
همه
میدانیم که ایران عصر نوین تنها اندکی بیش از نیم قرن پیش پا به عرصه وجود گذاشت.
در آن هنگام جامعه ایرانی در وضعی قرار داشت که از دیدگاه تاریخ می باید بدان
"انحطاط تقریبا کامل" نام داد. از نطر سیاسی کشور ما در آستانه از دست
دادن رسمی آن استقلالی بود که عملا نیز از مدتها پیش جز اسمی از آن باقی نبود.
حکومت مرکزی و نیروی دفاعی و خزانه مملکتی، فقط از نظر تشریفاتی و در روی کاغذ
وجود داشت! از لحاظ اقتصادی این کشور یکی از ضعیف ترین و کم درآمدترین ممالک جهان
بود و از نظر اجتماعی، رواج فقر، جهل، بی سوادی، بیماری، گرسنگی، خرافات، ارتشاء،
خیانت و بیگانه پرستی، جامعه ایرانی را تا
حد افتادہ ترین جوامع دنیا، پائین برده بود.
درست
در همان موقع دولتهای صنعتی و ثروتمند جهان امروز در مراحل بسیار پیشرفته ای از
ترقی بودند. نخستین انقلاب صنعتی عصر حاضر و رونق اقتصادی ناشی از آن که در
انگلستان آغاز شده بود، به تمام جهان غرب گسترش یافته بود. صنعت، بازرگانی،
آموزش، بهداشت و سایر مظاهر یک تمدن
مترقی، در کشورهای غربی، در بالاترین سطحی بود که جامعه بشری تا آن تاریخ به یاد
داشت. شکوفائی بی سابقه اقتصادی، همراه با آموزش و فرهنگی پیشرفته، جوامع این
کشورها را در مقامی قرار داده بود که اصولا با مقام ایران قابل مقایسه نبود. وجود
سیستم استعماری نیز که در آن هنگام در اوج قدرت خود بود، به موازات افزایش فقر و
عقب ماندگی ملل مستعمره رونق اقتصادی کشورهای صاحب مستعمرہ را زیادتر می
کرد.
در
بیست ساله اول این دوران پنجاه و پنج ساله، مساعی کشور ما در درجه اول می بایست
الزاما صرف خنثی کردن آثار منفی گذشته و استقرار یک وضع عادی امنیتی و اقتصادی و
اجتماعی شود. به طوری که عملا وقت کافی برای سازندگی وجود نداشت و شاید امکانات و
شرایط نیز این اجازه را جز در مقیاسی محدودی نمیداد. تازه با شبیخون جنگ دوم
جهانی، نتایج همین کوشش ها هم تا حد زیادی به هدر رفت و بار دیگر هرج و مرج،
ناامنی، ارتجاع، نفوذ بیگانگان، نابسامانی اقتصادی و رکود هر گونه فعالیت مثبت
جامعه ما را به سیر قهقرایی وا داشت. در حالی که در همین مدت بیست ساله جوامع
پیشرفته جهان غرب باز هم پیشرفته تر و از نظر اقتصادی و اجتماعی نیرومندتر شدند.
دوران
پس از جنگ، دوران رونق اقتصادی بی سابقه ای در کشورهای صنعتی بود که حتی برای خود
آنها نیز باور کردنی نبود و در فصل بعد، توضیح خواهم داد که چه عواملی این جهش
عظیم را باعث گردید. به هر حال این جهشی بود که باز هم فاصله ما را با جهان
پیشرفته زیادتر و امکانات ما را در این مسابقه سرنوشت کمتر کرد.
دوران
واقعی تلاش کشور ما در راه سازندگی و پیشرفت به طور کلی از ۲۸ امرداد ۲۵۱۲
شاهنشاهی (۱۳۳۲ خورشیدی) و به طور قاطع از ششم بهمن ۲۵۲۱ شاهنشاهی (۱۳۴۱ خورشیدی)
آغاز شد. بدین ترتیب اکنون فقط پانزده سال است که ملت ایران مصممانه در مسابقه
جهانی ترقی و تکامل شرکت جسته است. در حالی که این مسابقه را ملل پیشرفته عصر ما
در حدود دوقرن پیش و گاه حتی قبل از آن آغاز کرده بودند.
طبیعی
است که بدین ترتیب فاصله ای که ما را از این کشورها جدا می کند، بسیار زیاد است.
تازه نباید از توجه بدین واقعیت غافل باشیم که در همان ضمن که ما برای پر کردن این
فاصله می کوشیم، حریفان ما نیز شتابان می روند و در این راه به اقتضای پیشرفتگی
کنونی خود از شرایط و امکاناتی بسیار بیشتر و مساعدتر برخوردارند. بنابر این پر
کردن این فاصله دوم نیز الزامی مزید بر الزام قبلی است.