صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱.۹۶

(۱۴)

مسائل اساسی جهان امروز

در ورای مسائل و بحران های سیاسی مختلف جهان ما مشکلات و مسائلی اساسی و دنیایی وجود دارد که مربوط به سرنوشت همه جامعه بشری است و طبعا مواجهه با آنها نیز همکاری و کوششی را در سطح جهانی ایجاب می کند. این مسائل که امور مربوط به جمعیت، تغذیه، بهداشت، مسکن، آموزش و محیط زیست را شامل می شود، همان طور که پایه های انقلاب اجتماعی ایران است، از اصول بنیادی سازمان ملل متحد نیز به شمار میرود و لزوم تعدیل نابسامانی های کنونی در این زمینه ها از هدفهای اصلی کوشش هایی است که در راه تعدیل نظام اقتصادی موجود جهان انجام می گیرد.

تقریبا در همه این موارد کشور ما ایفای نقش انسانی و سازنده ای را در زمینه دنیایی به عهده دارد و در برخی موارد از قبیل پیکار جهانی با بی سوادی و تعمیم آموزش حتی نوعی نقش رهبری را ایفاء می کند. همچنان که نقش ما در پیشنهاد تأسیس یک صندوق جهانی برای کمک به توسعه ملتها یک نقش فعال برای مواجهه با بسیاری از مشکلات جهانی است.

در توضیحات کوتاهی که درباره این مواد خواهم داد، نقل ارقام و آمارهای مختلف در حد ضروری لازم به نظر می رسد. زیرا زبان ارقام گویاترین زبان در مورد بیان واقعیت هاست.

اولین و مهمترین مسئله ای که می باید بدان اشاره شود، مسئله جمعیت است. زیرا این امر نقش حیاتی درجه اولی را در سرنوشت همه جامعه بشری اعم از غنی یا فقیر به عهده دارد و مشکل انفجار جمعیت که برای نخستین بار به صورت مسئله حادی در برابر جامعه انسانی قرار گرفته است، مشکلی است که تمدن و آینده ما بدان وابسته است.

طبق محاسباتی که شده جمعیت دنیا که در دوران ما قبل تاریخ پنج تا ده میلیون نفر بیشتر نبوده، در دوران باستانی کلاسیک دویست تا سیصد میلیون نفر، در قرن هفدهم مسیحی پانصد میلیون نفر و در اواسط قرن گدشته یک میلیارد نفر بوده است. این رقم در کمتر از صد سال پیش به یک میلیارد و پانصد میلیون نفر، و در پنجاه سال پیش به دو میلیارد نفر، در سال ۱۹۶۰ به سه میلیارد نفر و در سال ۱۹۶۷ به چهار میلیارد نفر رسیده است و طبق برآوردهای مختلف در آخر قرن حاضر به حدود هفت میلیارد نفر خواهد رسید.

بدین ترتیب جمعیت جهان ابتدا در یک مدت دو هزار ساله دو برابر شده سپس در مدت دو قرن بعد در کمتر از یک قرن و بعد تنها در طول عمر یک نسل! این نکته شایان تذکر است که فقط در نیمه دوم قرن حاضر افزایش جمعیت جهان بیش از هزار ساله گذشته بوده است.

بر اساس پیش بینی های کارشناسان در سال ۲۰۰۰ قاره آسیا چهار میلیارد و سیصد میلیون نفر، اروپا (به اضافه اتحاد شوروی) یک میلیارد نفر، امریکا در حدود یک میلیارد نفر (ششصد و پنجاه میلیون نفر در امریکای لاتین و سیصد و سی میلیون نفر در امریکای شمالی)، افریقا ششصد و شصت میلیون نفر و اقیانوسیه سی میلیون نفر جمعیت خواهند داشت. دو کشور از کشورهای جهان، چین و هند، هرکدام در آن هنگام دارای حداقل یک میلیارد نفر جمعیت خواهند بود.

آنچه در این محاسبات حائز اهمیت خاص است، تغییر نسبت فعلی جمعیت دنیای صنعتی و جهان سوم در پایان قرن حاضر است، زیرا برآوردها نشان میدهد که کشورهای در حال توسعه که اکنون بیش از دو سوم جمعیت جهان را دارند، در سال ۲۰۰۰ دارای بیش از سه چهارم این جمعیت و کشورهای پیشرفته کنونی که در سال ۱۹۲۰ سی و شش درصد جمعیت جهان را داشتند، در آن هنگام فقط صاحب کمی بیشتر از بیست درصد جمعیت آن خواهند بود.
بر روی هم تعداد مطلق جمعیت کشورهای در حال توسعه در  پایان قرن بیستم حدود پنج میلیارد نفر و تعداد مطلق جمعیت کشورهای صنعتی امروز، کمتر از دو میلیارد نفر خواهد بود و بدین ترتیب فاصله موجود این دو گروه باز هم بیشتر خواهد شد.

تازه این برآوردها نیز قطعی نیست. زیرا بر اساس سرشماری های غیر کامل صورت گرفته است. از بیست سال پیش بیش از نود درصد مردم جهان یک یا چند بار سرشماری شده اند، ولی این سرشماری ها فقط آنهایی را شامل شده است که اوراق شناسایی مشخص در دست داشته اند. یعنی دنیای پیشرفته را دقیقا شامل شده، در صورتی که در مورد جهان سوم ناقص بوده است.