صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۵.۱.۹۶

(۲۸)

این دگرگونی شگرف، این فراز و نشیب باور نکردنی، بی گمان فاجعه ای بسیار بزرگ بود و با این همه از نظرگاہ تاریخ فرمان مرگ این ملت نبود. زیرا این ملتی است که اصولا نمی تواند بمیرد و ارزش های جاودان روح و اندیشه آن نیز نمی تواند حتی در بدترین شرایط، نیروی زندگی خویش را از یاد ببرد. بدین ترتیب بود که یک بار دیگر معجزه آسا تاریخ ایران ورق خورد و دوران تازه ای در حیات ملی ما آغاز شد. این دوران از نخستین روز خود مظهر تلاشی پی گیر و بی وقفه در دو راه هم آهنگ شد:
      
 یکی راه سازندگی مادی کشور، یعنی امورعمرانی و صنعت و اقتصاد و پیشرفتهای علمی و فنی و دیگری راه رستاخیز روحی و اخلاقی ملی، یعنی طرد همه عناصر فکری منفی و ویران گذشته و پی ریزی زیر بنای روحی تازه ای که صرفا بر سازندگی و آفرینندگی استوار باشد.

پیشرفتهای سالیان نخستین این تلاش طبعا نمی توانست آهنگی تند داشته باشد، زیرا این سازندگی از صفر و حتی از پایه هایی منفی آغاز شده بود. یک دوران آشفته دوازده ساله نیز که از اواسط جنگ جهانی دوم شروع شد و جریان حوادث جهان آن را به ما تحمیل کرد، قسمت اعظم از آن چه را هم که انجام شده بود، نقش بر آب کرد.

آشفتگی و پریشانی همه جانبه ای که این جنگ تحمیلی برای ما به ارمغان آورد اصولا موجودیت ملی ما را در خطر نابودی قرار داد. ورشکستگی اقتصادی، نا امنی و هرج و مرج، فعالیت خانه برانداز ستون پنجم بیگانگان، اعمال نفوذ آشکار خارجی در کوچک ترین امور کشور و سرانجام کوشش برای تجزیه آذربایجان که تا سرحد موفقیت رسید و پیشنهادهای محرمانه برنر و بوین، وزیران خارجه امریکا و انگلستان در مسکو به استالین و مولوتف در مورد ایجاد سه بخش خودمختار آذربایجان و کردستان و خوزستان در ایران که استالین در ادامه سیاست خود مبنی بر استیلا بر تمام ایران آنها را نپذیرفت، همه از مظاهر اهریمنی این دوران بود. شاید تلخ ترین قسمت این ماجرای شوم، نقشی بود که سرسپردگان ایرانی قدرتهای بیگانه در اجرای این نقشه ها، که نوع تازه ای از نقشه سال ۱۹۰۷ در تقسیم ایران بود، به عهده داشتند. در اجرای این نقش، نه تنها حزب توده علنا عامل تجزیه آذربایجان و دیگر مناطق بود، بلکه حزب ایران نیز که ادعای ملی بودن داشت، با پیشه وری، مأمور رسمی اجرای این نقشه درآذربایجان ائتلاف کرد و جالب اینست که در طول این ماجرا کمترین صدای اعتراضی از مصدق و دستیاران او، که بعدا آن همه ادعای وطن پرستی و دفاع از منافع ملی کردند، برنخاست و اصلا معلوم نبود که این عده کجا هستند. زیرا اربابان خارجی در آن هنگام چنین دستوری بدانان نداده بودند. در عوض در آخرین روزهای حکومت مصدق، جبهه ملی و حزب توده عملا یکی شدند، زیرا در آن موقع خواست این اربابان چنین بود. این سازش شوم، در هر زمان و هر موقع و به هر ترتیب که اتفاق بیفتد، جز بازتابی از سازش سیاستهای خارجی علیه منافع ایران نیست.

با قیام ۲۸ امرداد ۲۵۱۲ (۱۳۳۲ خورشیدی)  وضع کشور بار دیگر به مجرای صحیح خود بازگشت و مقدمات دوران جهش بزرگ فراهم گردید. در این دوران هر دو برنامه سازندگی مادی و سازندگی معنوی کشور با آهنگی که شاید قاطع تر از آن ممکن نبود، ادامه یافت و طبعا ادامه نیز خواهد یافت تا پیوستن این دو مسیر در اوج نیرو و شکوہ شان، پیام آور آغاز عصر تمدن بزرگ ایران گردد۔