صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱.۹۶

(۱۳۴)

همه این شرایط تا آنجا که به مرکز فرماندهی شاهنشاهی ایران و دستگاه مجریه آن ارتباط دارد، چه از راه قدرت اقتصادی پویا و پیشرو کشور و چه از طریق انقلاب اجتماعی شاه و ملت، تضمین شده است. ولی پاسخگویی به شرایطی که مربوط به فرد فرد مردم کشور می شود، به عهده خود آنهاست. زیرا هیچ وقت سرفرازی و رفاه را به هیچ کشور و ملتی، به صورت هدیه ای آسمانی یا زمینی، ارمغان نداده اند و هرگز به گفته سخنور بزرگ ما نابرده رنج، گنج میسر نشده است.

با این همه واقعیت گواهی می دهد که پیشرفت های کشور و جامعه ما تا حدود زیادی حتی مشمول این اصل کلی نیز هست. زیرا در سال های گذشته جامعه ایرانی به آسانی از مزایا و حقوقی برخوردار شده است که بسیاری از جوامع دیگر، برای دستیابی به همان ها، تلاش ها و مبارزاتی بس طولانی و دشوار کرده اند.

قسمتی از مزایایی که در جامعه امروز ایران به کارگران تعلق گرفته است، حتی در کشورهای صنعتی بسیار پیشرفته و در کشورهای "کارگری" نیز نظیر ندارد. همین طور حقوق و امتیازات کشاورز امروز ایرانی به مراتب بیش از آن است که کشاورزان بسیاری از کشورها در طول قرن ها به دست آورده اند و کشاورزان کشورهای متعددی نیز نه تنها در جوامع اشتراکی، بلکه در بسیاری از دیگر جوامع جهان، اصولا از آنها محرومند. برقراری آموزش عمومی که در ایران تنها با اعلام یکی از اصول انقلاب تحقق یافته است، در کشورهای پیشرفته اروپا و امریکا، مستلزم صد و پنجاه سال کوشش و تلاش بوده است.

برای به دست آوردن حق رای و سایر حقوق اجتماعی، زنان کشورهای مترقی بیش از صد سال مبارزه کردند، در صورتی که این حق تنها به موجب یک اصل انقلاب به همه زنان ایرانی تعلق گرفت. همین نکته را میتوان در مورد اصول دیگر انقلاب به خصوص اصل بیمه های اجتماعی همگانی که با وجود سابقه تلاش های طولانی و دشوار جوامع پیشرفته کشور ما امروز از غالب آنها در این زمینه فراتر رفته است، تذکر داد. بدین ترتیب اکنون جامعه ما از امکانات عالی مادی و معنوی در بهترین شرایط ممکن برخوردار شده است و اگر خواسته باشیم مفهوم و وسعت واقعی این موفقیت را دریابیم، کافی است به وضع جامعه خویش تنها در پنجاه سال پیش و حتی در مقیاسی محدودتر، پانزده یا بیست سال پیش بیندیشیم. چنین بررسی به ما نشان خواهد داد که نیروی شگفت آور نظام شاهنشاهی ایران و حیثیت معنوی فرماندهی این شاهنشاهی و پیوستگی عمیق و خلل ناپذیر شاه و ملت، در جامعه ما چگونه اعجازی را تحقق بخشیده که در هیچ کشور و جامعه دیگر امکان تحقق آن به صورتی چنین سالم و انسانی نبوده است.

اگر این نیروی شگرف ملی توانسته است ما را در شرایطی بسیار پائین تر و محدودتر از شرایط امروز ایران از آن نقطه آغاز به مرحله کنونی برساند چگونه تردید می توان داشت که همین نیرو، با برخورداری از شرایط بسیار مساعد کنونی، خواهد توانست ما را به دوران "تمدن بزرگ" نیز رهبری کند؟

پیروزی در این راه، تنها مستلزم بسیج همه جانبه امکانات و نیروها و ارزش ها و منابع ملی است. این ضرورتی است که این کتاب را با تذکر آن اغاز کردم و با تذکر دوباره آن پایان میدهم.

ما باید این بسیج را به کامل ترین صورت آن، چه در زمینه مادی و چه در زمینه معنوی تحقق بخشیم و چنین تلاشی مستلزم واقع بینی و آگاهی کامل ملی و مبارزه با عوامل منفی و مخرب در عین تقویت هر چه بیشتر عوامل مثبت و سازنده است. باید کوشش ما در تمام آن موارد کوششی صحیح و حساب شده و بی نقص باشد. زیرا فرصتی برای اشتباه کردن و برای تصحیح اشتباه نداریم. شعار اصلی و تعیین کننده ای که من برای این پیروزی در برابر شما می گذارم، کار، کار بیشتر، کار باز هم بیشتر است!

در این راه پر شکوه سرنوشت من تا آخرین روز ایفای رسالت خود، پیشاپیش شما خواهم بود و بی گمان خداوند بزرگ همه ما را راهنمایی و پشتیبانی خواهد فرمود.

/پایان /

(۱۳۳)

پیام من به ملت ایران

در فصول گذشته این کتاب وضع کلی جهان امروز و خطوط اصلی نظامهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ایران عصر انقلاب و دورنمای ایران دوران "تمدن بزرگ" را تشریح کردم. زیرا هم چنان که در دیباچه کتاب تذکر دادم، آگاهی کامل بر این مطالب را برای هر فرد ایرانی ضروری می دانم تا بدین ترتیب راه پیشرفت ما به سوی "تمدن بزرگ" با ژرف بینی و با همکاری گسترده ملی پیموده شود.

من این راہ پر افتخار و شکوہ آفرین سرنوشت را در برابر ملت خویش گذاشته ام، زیرا آن را تنها راه تأمین سرفرازی و نیک بختی این ملت میدانم و چون بدین حقیقت ایمان راسخ دارم، به عنوان شاهنشاه این سرزمین و رهبر سرنوشت ملت ایران و به عنوان پدر و مربی و دوست خیرخواه یکایک افراد این ملت، ابلاغ آن را در وظیفه خویش در ایفای رسالتی می شمارم که از این بابت به عهده دارم.

برای من چه انگیزه ای در این راه به جز عشق به ایران و آرزوی شکوه و سرفرازی آن و تأمین خوش بختی و رفاه هر چه بیشتر ملت ایران، میتواند وجود داشته باشد؟ رهبری ملتم در مسیر "تمدن بزرگ" برای من مقام یا اقتدار بیشتری ایجاد نمی کند. زیرا مقام من، مقامی قابل ارتقاء نیست. قدرت من نیز چه از نظر قانونی و چه از لحاظ پیوند روحی خاصی که با ملتم دارم، در بالاترین حدی است که می تواند در این کشور وجود داشته باشد. در عوض این امر برای من مستلزم کار طاقت فرسای شبانروزی و تلاش ها و کشمکش های سنگین بین المللی و رویارویی دائمی با تحریکات و توطئه ها و دشمنی هایی است که در غیر این صورت به احتمال قوی علتی برای وجود آنها نبود. اگر برای من فقط آسایش شخصی و استفاده بی دردسر از امتیازات مقامی که دارم، مطرح بود، سرمشق پادشاهان صد و پنجاه ساله گذشته سرمشقی جالب تر از آن راه و روشی بود که پدرم و من از آن پیروی کردیم.

بنابر این انگیزه من چیزی جز کوشش در راه تأمین حداکثر شکوه و سرفرازی کشورم و حداکثر نیک بختی و رفاه ملتم نیست و نمی تواند باشد. سی و هفت سال است که با همه توانایی خود در این راه کوشیده ام و مسلما  تا روزی که مشیت خداوندی ادامه این رسالت  را به من محول فرموده باشد، در همین راه خواهم کوشید. بعد از آن بر اساس شالوده ای که ریخته ام، این راه با اتکاء به عنایات الهی ادامه خواهد یافت و هیچ عاملی مگر نابودی تمدن جهانی، ملت ایران را از پیمودن آن باز نخواهد داشت.

من هدف نهایی این راه را، رسیدن کشور و ملتم به دوران پر شکوہ "تمدن بزرگ" و سپس زیستن در آن دوران و کوشش در سرشاری و غنای باز هم بیشتر آن تعیین کرده ام. زیرا نه خودم به چیزی کمتر از این هدف قانع هستم و نه چیزی کمتر از آن را شایسته ملت ایران می دانم. ما در آزمایش تاریخ بیش از آن اصالت و ارزندگی از خود نشان داده ایم که بتوانیم در عصر حاضر این سنت پیشگامی را به آسانی کنار بگذاریم. مردم ما نیز بی گمان در زوایای روح و دل خویش آماده آن نیستند که انسانهای درجه دوم و سوم جهان فردا باشند.

ولی اگر باید این راه پر شکوه سرنوشت تا به پایان پیموده شود، لازم است که همه ما آن را با یک دیگر در نوردیم. زیرا یک فرمانده هر قدرهم مصمم و مبارز باشد به تنهایی نمی تواند کاری بکند و مسئولیت او فقط رهبری صحیح و قاطعانه نیرویی است که در پشت سر وی قرار دارد. برای پیشرفت در مسیر "تمدن بزرگ" فردا می باید من و ملتم به اتفاق یک دیگر و با آن همبستگی و یکپارچگی که لازمه هر پیروزی است، در این راه به پیش برویم. 

شرایط این پیروزی، همان هایی است که در صفحات این کتاب تشریح کردم. این شرایط فقط شرایط مادی نیست. بلکه شرایط معنوی و اخلاقی نیز هست. هم چنان که یک سپاه برای پیروزی در پیکار گذشته از ساز و برگ لازم به روحیه نیرومند و ایمان استوار نیازمند است موفقیت ملی ما نیز در عین قدرت و توانایی اقتصادی و صنعت و برخورداری از پیشرفت های سریع مادی، مستلزم داشتن روحیه قوی و دانش و آگاهی کامل است.

(۱۳۲)

میل دارم این مبحث را با حیاتی ترین مسئله مربوط به معنویت و فرهنگ که اصولا زندگی روحی هر جامعه بدان وابسته است، تکمیل کنم و این بحث را به عنوان حسن ختام با آن پایان دهم. این مسئله ایمان مذهبی و لزوم تقویت هر چه بیشتر آن در همه قشرها و سطوح جامعه ایرانی است.

معتقدات مذهبی، روح و جوهر حیات معنوی هر اجتماعی است. زیرا بدون این پشتوانه استوار، هیچ اجتماع، هر قدر هم از نظر رفاه مادی پیشرفته باشد، جز اجتماع سر گشته و راه گم کرده نخواهد بود. ایمان واقعی بزرگترین ضامن سلامت روحی و استقامت اخلاقی و بالاترین نیروی پاسدار هر فرد انسانی در مواجهه با مسائل و مشکلات بزرگ و کوچک زندگی و در عین حالی تواناترین نگاهبان معنوی هر جامعه است. هیچ اجتماعی نمی تواند به بهانه هیچ اصل ایدئولوژیک، خود را از این عامل الزامی قوام و دوام جوامع انسانی، بی نیاز بشمارد و هر تلاشی نیز که تاکنون در این راه صورت گرفته، تلاشی بی نتیجه بودہ است.

ملت ما از این سعادت بزرگ بهره مند است که در لوای مترقی ترین و عالیترین اصول مذهبی، یعنی اصولی آئین مقدس اسلام قرار دارد. این آئینی است که موازین و تعالیم عالیه آن کامل ترین پیشرفتهای مادی و معنوی بشری را در بر می گیرد و در هر مرحله از رشد اجتماعی میتواند عالیترین راهنمای فرد و جامعه باشد. افتخار انقلاب ما و راز توفیق کامل آن نیز در همین است که سراسر اصول این انقلاب از روح و جوهر تعالیم عالیه اسلامی الهام گرفته است.

بدیهی است مفهوم واقعی اسلام با سوء استفاده مغرضانه یا عوام فریبی و یا ارتجاعی از موازین آن، سازگاری ندارد و تمام تشبثاتی که در این زمینه انجام میگیرد (و متاسفانه جامعه خود ما چه در طول تاریخ گذشته خود و چه در عصر ما، بارها قربانی همین تشبثات قرار گرفته است) درست در جهت مقابل روح و مفهوم حقیقی اسلام است. آن چه هدف اساسی ما در ساختمان جامعه امروز و فردای ایران است، تعمیم و تسجیل هر چه بیشتر همین روح و مفهوم واقعی اسلام در این اجتماع است تا بر اساس آن، جامعه ایرانی عصر "تمدن بزرگ" یک جامعه واقعا با ایمان، منزه، پاک و به حد اعلی برخوردار از معنویات باشد.

بدیهی است ما به همه عقاید پیروان مذاهب دیگر نیز که در کشور ما زندگی می کنند و جزء جدایی ناپذیر جامعه ایرانی به شمار می روند، احترام می گزاریم. زیرا هر ایمانی شایسته احترام است. آن چه شایسته احترام نیست، جامعه ای است که ایمان را از خود طرد کرده باشد.

(۱۳۱)

این عامل فرهنگ، در عین حال بازدارنده ای در برابر خطر ظهور یک جامعه غول آسای مادی است که می تواند بر اثر صنعتی شدن روز افزون کشور به وجود آید و میدانیم که این امری است که در جوامع صنعتی متعددی اتفاق افتاده است. در این جوامع، تکنولوژی انسان را به فرمان خویش می گیرد و او را که آفریننده این تکنولوژی است، به صورت یکی از اجزاء و عناصر خود در می آورد. چنین وضعی البته رفاه و پیشرفت مادی غالبا فراوان به همراه دارد، ولی قادر به ارضاء نیازهای روحی و معنوی جامعه نیست و در نتیجه خلایی در این زمینه به وجود می آید که هیچ رفاه مادی نمی تواند آن را پر کند. سرگشتگی مردم جوامع پیشرفته عصر ما به خصوص نسل های جوان آنها و پدیده های نامطلوب این سرگشتگی که در آغاز این فصل بدان ها اشاره کردم، حاصل منطقی همین خلاء معنوی است.

"تمدن بزرگ" ما مسلما با این خطر اصولی رو به رو خواهد بود. زیرا ما از هم اکنون مراقبت کامل می کنیم که پایه این تمدن را بر توازنی مطلوب میان پیشرفت صنعتی و رشد معنوی استوار سازیم و من ایمان دارم که بدین ترتیب در پرتو غنای فرهنگی و میراث ارزش های اخلاقی و فرهنگ ریشه دار ملی خویش از سقوط در پرتگاهی که تمدنهای مادی و مادیگرا را تهدید می کند، مصون خواهیم ماند.

برای این کار کوشش ما در برنامه ریزی فرهنگی باید معطوف بدان باشد که شخصیت  معنوی ملت ایران و ارزشهای جاودانی فرهنگ ملی و لطافت روحی خاص ایرانی که از کشاکش قرون و اعصار به سلامت جسته است، علیرغم خشونت زندگی عصر ما، هم چنان پای بر جای بماند و حتی گسترش یابد. فرهنگ پیشرفته عصر انقلاب و دوران "تمدن بزرگ" باید همان قدر پاسخگوی نیازهای روحی هر ایرانی باشد که دانش و صنعت و تکنولوژی پیشرفته جوابگوی نیازهای مادی و جسمی اوست. ما از ارزش های اخلاقی و
معنوی این فرهنگ و از زیبایی های بی شمار آن در جلوه های گوناگون اندیشه و عرفان و ادب و هنر، پایگاهی استوار برای تمدنی که پی ریزی می کنیم، خواهیم ساخت. سنت های ارزنده ملی از قبیل علائق خانوادگی، عواطف انسانی، عشق به زیبایی در تمام جلوه های مادی و معنوی آن، نزدیکی با طبیعت، لطافت احساس، جاذبه شعر و ادب، خوی بشر دوستی، روح میهمان نوازی و دیگر خصیصه های تمدن و فرهنگ کهن خود را پاسداری خواهیم کرد و از آنها برای ایجاد ارزش های معنوی و اخلاقی تازه ای در دوران "تمدن بزرگ" که دوران فرهنگ بزرگ نیز خواهد بود، الهام خواهیم گرفت.

(۱۳۰)

در امر ارتقاء کیفیت آموزش، ضرورت اساسی به طوری که قبلا نیز بدان اشاره شد، مراقبت و سختگیری کامل در اصالت تحصیلات است. بدین معنی که هیچ دانش آموز یا دانشجویی بدون درس خواندن واقعی و بدون شایستگی ارتقاء به کلاس بالاتر، امکان دریافت گواهی تحصیل نداشته باشد. زیرا در غیر این صورت آینده مملکت از نظر پیشرفت صنعتی و تکنولوژی یا پیشرفت اجتماعی و فرهنگی به خطر می افتد و چنین گناهی از طرف جامعه ای که بسوی "تمدن بزرگ" می رود، قابل بخشش نیست. "تمدن بزرگ" ایران تمدن دانش و بینش و تخصص و آگاهی در عالیترین سطح جهانی آن است و این حقیقتی نیست که بتوان با آن شوخی کرد یا آن را نادیده گرفت.

عامل فرهنگ به نوبه خود، از اصول زیربنایی "تمدن بزرگ" ایران است. زیرا بدون پشتوانه استواری از ارزش های فرهنگی، هیچ تمدنی، هر قدر هم از نظر مادی پیشرفته باشد، پایدار نمی ماند. البته مفهوم فرهنگ مرادف با همه ارزش های معنوی، همه فضایل و خصایص عالی اخلاقی، همه عواطف و احساسات والای انسانی، همه زیبایی های هنری و بالاتر از همه روح میهن پرستی و فداکاری و گذشت در راه مصالح اجتماعی است. در مورد خاص تمدن ایران،عامل فرهنگ اهمیتی استثنائی دارد. زیرا این عامل از آغاز جزء لایتجزای تاریخ و تمدن ایرانی بوده و میتوان گفت که روح و قلب این تاریخ و تمدن به شمار رفته است. این فرهنگ زنده و گسترده که به ارزش های جاودانی آن در فصل گذشته این کتاب اشاره کردم، ضامن بقای تاریخی شخصیت و هویت ملی ما در فراز و نشیب های چند هزار ساله و پیوند استوار این سرزمین با مردم آن بوده است و از برکت این پیوند است که ملت ایران به صورت ملتی شکست ناپذیر، این نشیب و فرازها را پشت سر گذاشته است.

این ارزش های فرهنگ ملی و سنتهای مربوط بدان ها برای ما مقامی چنان والا دارد که آنها را با هیچ ثروت مادی و با تمام دستاوردهای تمدن غرب برابر نمی گذاریم. ما دانش و تکنولوژی غرب را جذب می کنیم و باز هم بیشتر و بیشتر جذب خواهیم کرد. ولی به هیچ پدیده ناسالم فکری که با اصالت فرهنگی ما سازگار نباشد، پروانه ورود به اجتماع خود را نخواهیم داد. ما برای حفظ این سنتها و ارزش ها که گران بهاترین میراث نیاکان ما هستند، می کوشیم و خواهیم کوشید و سعی خواهیم کرد کودکان مان را نیز از نخستین سالهای دبستان، با میراث فرهنگی خود آشنا کنیم و این آشنایی را در همه سال های تحصیل و در دوران زندگی اجتماعی آنان ادامه و توسعه دهیم.

در دوران "تمدن بزرگ" عامل فرهنگی، عامل سازنده و حیاتی است. زیرا این تمدن بر اساس انقلابی پی ریزی شده است که شالوده معنوی آن را نیک اندیشی و بشر دوستی تشکیل می دهد.

کوشش ما در تحقق اصول انقلاب بر این پایه بوده است که از راه ترکیب متوازن توسعه اقتصادی با عدالت اجتماعی و موازین اخلاقی و انسانی، مقام ارزش های معنوى گذشته را در پی ریزی ترقیات آینده محفوظ داریم و ترکیب آنها را پاسخگوی شایسته ای برای نیازهای مادی و روحی اجتماعی خود قرار دهیم. اصل احترام به شرافت انسانی، بنیاد معنوی و اخلاقی همه تحولات ناشی از این انقلاب است و طبعا بنیاد "تمدن بزرگ" ما خواهد بود.