صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱.۹۶

(۹۷)

بیش از دو هزار و پانصد سال است که تاریخ شاهنشاهی ایران بر پایه این ارزشهای جاوید ادامه یافته است و استمرار این تاریخ که مایه شگفتی پژوهندگان است، به خاطر اتکاء استوار آن به همین ارزش هاست. مهم نیست که در این دوران دراز، بارها این کشور مورد سخت ترین حمله ها و کشتارها قرار گرفته باشد و بارها ضربات وحشیانه و کمرشکن حوادث، هزاران هزار فرزندان آن را قربانی کرده باشد. مهم این است که هیچ یک از این ضربتها، که هر یک از آنها کافی بودہ است تا موجودیت کشوری را از صفحه تاریخ محو کند، یارای غلبه بر این ارزش ها را نیافته و دیر و یا زود، تنها به صورت خاطره ای دردناک در تاریخ ایران در آمده است.

چنین واقعیتی در مورد آینده ما نیز بی گمان به اندازه گذشته ما صادق است. مفهوم این سخن این است که هیچ تحول و تغییر اصیلی نمی تواند در این کشور پای گیرد مگر آن که با ارزش های جاودانی و سرنوشت ساز ایرانی هماهنگ باشد.

انقلابی که پانزده سال پیش در کشور ما آغاز شده، از آن جهت قاطع و پیروز بوده است که پشتوانه استواری از همین ارزش های جاوید دارد و نقشی که خود من به عنوان طراح و فرمانده انقلاب در پیشبرد آن داشته ام، از آن جهت نقشی موفق بوده است که با فرمان های تغییر ناپذیر این ارزش ها هماهنگ است. این نقشی است که ایفای آن از جانب شاهنشاه ایران، خواسته آگاهانه و خودآگاه مردم ایران است و در این خواسته همه این مردم از فرمان تاریخ و از اراده نسلها الهام می گیرند. تا وقتی که چنین باشد و همواره چنین خواهد بود، هماهنگی شاه و ملت ضامن پیشبرد انقلاب و مجری فرمان سرنوشت در ادامه پیروزمندانه راه آن به سوی "تمدن بزرگ" خواهد بود.

تمدن ایرانی که " تمدن بزرگ" ایران فردا کاملترین درخشش آن خواهد بود، جلوه ای کامل از تمدن شکوهمند آریایی است که از هنگام پیدایش خود در صحنه تاریخ جهان تا به امروز پیوسته تمدنی زاینده و سرشار از زندگی و آفرینندگی بوده است. سیر پیشرفت این تمدن به سوی کمال هرگز متوقف نشده و هرگز نیز فتوری در آن راه نیافته است و این نمونه ای است که در دیگر تمدنهای جهان بی سابقه است.

البته در این تحلیل، من مفهوم اصیل تمدن آریایی را در نظر دارم و نه تعبیر کوته نظرانه و متعصبانه ای از آن را که متاسفانه در دوران پیش از جنگ جهانی دوم و در پایان آن جنگ شاهد آن بودیم و از بسیاری جهات درست در جهت خلاف اصول اخلاقی و فرهنگی این تمدن بود. از سوی دیگر احترام و وابستگی عمیق ما به تمدن آریایی، به مفهوم نفی تمدنهای دیگر جهان یا دست کم گرفتن ارزش های آنها نیست، زیرا که در همه جا و در هر صورت پیدایش و تکامل یک تمدن مظهر آفریننده ای از نبوغ انسانی و جلوه ای از ایفای رسالت جامعه بشری در راه کمال است.

اگر ملت ما همواره راه و رسم پیشرفت خود را به سوی کمال، در تمدن آریایی خویش جسته است، برای آن است که اصول بنیادی این تمدن پیوندی ناگسستنی با اندیشه و نبوغ سازنده این ملت دارد. وقتی داریوش بزرگ در سنگ نبشته معروف خویش خود را "آریایی فرزند آریایی، ایرانی فرزند ایرانی" میخواند، در واقع به همه آن ارزش های بی شماری مباهات می کند که دو صفت آریایی و ایرانی برای او نماینده کامل آنهاست.