صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱.۹۶

(۱۰۹)

این دورنمای آینده، که در مورد خطوط کلی آن در صفحات بعدی توضیح بیشتری خواهم داد، با همه وسعت و جامعیت خود، دورنمای کاملا قابل تحقق است و اصولا راهی به جز تحقق آن در برابر ما وجود ندارد. منتها خیلی روشن است که چنین موفقیتی را به طور رایگان و به عنوان یک هدیه آسمانی به کسی نمیدهند و باید برای آن بهایی پرداخت که عبارت از تلاش همه جانبه و شبانروزی و کوشش یکپارچه ملی است. البته زیر بنای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی این تمدن به صورتی استوار پی ریزی شده است و همه تلاش های مربوط بدین امر بدون وقفه و قصوری ادامه دارد، ولی پیگیری این تلاش سازندگی، کاری است که بر عهده خود مردم ایران است. اگر این کوشش فردی و ملی با آن قاطعیت که لازم است، انجام گیرد، نه تنها به هدف خواهیم رسید، بلکه حتی زودتر از مهلتی که برای خود تعیین کرده ایم، بدان دست خواهیم یافت. ولی اگر در این کار سهل انگاری شود، به فرض آن همه که با شکست روبرو نشویم، مسلما دیرتر به مقصود خواهیم رسید.

فراموش می کنیم که کار فضیلتی چنان بزرگ است که آئین مقدس ما با شعار "لیس للانسان الا ماسعی" آن را اصولا مرادف با اصالت وجودی بشر دانسته است. در ایران امروز و بالطبع در ایران فردا، کار نه تنها فی نفسه نجابت و شرافت ذاتی دارد، بلکه لازمه انکار ناپذیری هر پیشرفت مادی و معنوی است، بدون کار منظم و پیگیر آن هم با حداکثر بازدهی، نه تنها " تمدن بزرگ" ما تحقق نمییابد، بلکه چرخهای زندگی اجتماع نیز از گردش باز می ماند. کشاورز ایرانی، کارگر ایرانی، صنعتگر ایرانی، بازرگان ایرانی، روشنفکر ایرانی و هر کس دیگر از هر طبقه و هر جنسی و در هر موقعیت و شغل اجتماعی، باید عمیقا درک و احساس کند که کلید خوشبختی خود او و خانواده و فرزندان و جامعه و کشور او، پیش از هر چیز و بالاتر از هر چیز، کار است.

این واقعیت کاملا روشنی است که مردم ما اگر در آن سطح عالی که مورد نیاز کشور است کار نکنند و دستاورد کارشان لااقل مساوی با دستاورد کار افراد ممالک مترقی نباشد، چه طور می توانند توقع درآمدی به اندازه آنان را داشته باشند؟ و اگر این درآمد بدان اندازه نباشد، چگونه می توان انتظار داشت که سطح زندگی و رفاه ایشان بدان میزان برسد؟ این امری است که از نظر قوانین اقتصاد، نه قابل قبول و نه امکان پذیر است.

اگر حاصل تولیدی کار یک کشاورز ایرانی مطابق زارع ممالک پیشرفته نباشد، سطح زندگی او به ناچار به همان اندازه پائین میاید. اگر بهره کار یک کارگر ایرانی به اندازه کار یک کارگر کشورهای مترقی نباشد، امکانات زندگی او نیز به همان تناسب کمتر می شود و البته در این مورد تقلیل سود او از بابت سهام کارخانه و از بابت ۲۰٪ سود کارخانه، مبحثی علیحده است. همین طور است در مورد هر شهروند و هر فردی دیگر از هر طبقه و در هر شغلی و هر مقام. در چنین صورتی لازم خواهد بود که مملکت تمام یا قسمت اعظم مواد مورد نیاز خود را از خارج وارد کند. ولی این کار را با چه سرمایه ای بکند؟ اگر در حال حاضر این اشکال به صورتی حاد وجود ندارد، به خاطر تزریقی است که از راه عواید نفت و با خدمات مختلفی که دولت از این طریق میدهد، منظما به درآمد افراد می شود. اما مسلم است که این وضع قابل دوام نیست زیرا همه میدانیم که درآمدهای نفتی مادیر یا زود، با خشک شدن چاههای نفت از میان خواهد رفت.در آن هنگام چگونه می توانیم نیازهای جامعه پیشرفته ایران را تامین کنیم؟ مگر آن که به تناسب احتیاجات وارداتی خود، صادرات داشته باشیم.