صفحات

جستجو در مندرجات کتاب

۶.۱.۹۶

(۱۲۶)

شاید بتوان گفت که در مورد انقلاب اداری، یک دور و تسلسل خاص وجود دارد. زیرا بخش دولتی قسمت مهمی از گرفتاری های خود را از این بابت میداند که سر و کارش با مردم بخش خصوصی است و بخش خصوصی نیز قسمت مهمی از گرفتاری های خود رامعلول سروکار داشتن با دستگاههای دولتی می داند. ولی اساس فلسفی "تمدن بزرگ" همین است که دولت و جامعه دو عنصر جدا از یکدیگر و رو در روی یکدیگر نیستند، بلکه مکمل هم دیگر هستند. دولت به مردم خدمت میدهد، زیرا اصولا برای خدمتگزاری جامعه به وجود آمده است. مردم نیز با کمک دولت در واقع به خودشان کمک می کنند. منطق جدایی ملت از دولت و حتی کارشکنی و دشمنی نسبت به دولت در دوران انحطاط ایران میتوانست منطقی قابل قبول باشد، زیرا در آن دوران واقعا دولتها متعلق به ملت و برگزیده ملت نبودند، بلکه منتخب سیاست های خارجی یا طبقه حاکمه ای بودند که هیچ پیوند و رابطه واقعی با مردم نداشتند. ولی در ایران امروز و بالطبع در ایران فردا، که راه و روش دولت به طور کامل با ملت پیوسته است و هدف نهایی آن چه انجام میگیرد، تأمین مصالح ملی در همه زمینه ها است، این منطق، منطقی ناشایسته و ناپذیرفتنی است.
               
هم وظیفه کارمندان دولت و هم وظیفه عموم کسانی که سر و کارشان با مراجع و سازمانهای دولتی است، ایجاب می کند که با احساس مسئولیت کامل و با روح میهن پرستی و وجدان و آینده نگری، در پیشبرد انقلاب اداری و ایجاد و تقویت روحیه ای تازه ای بر اساس تحرک و همکاری و حسن جریان کارها بکوشند تا سهم فردی، اجتماعی، اخلاقی وجدانی خویش را در هدایت جامعه کشور خود به سوی آینده ای بزرگ که نتایج آن بالمال عاید خودشان و فرزندانشان خواهد شد، ادا کرده باشند.

بهبود محیط زیست یکی دیگر از مسائل مهم نظام اجتماعی ایران فردا است. زیرا این موضوع از لحاظ کیفیت واقعی زندگی جامعه ایرانی و از نظر سلامتی محیط و سلامتی فرد، اهمیت حیاتی دارد. ما مایل نیستیم شهرهای مان فضای آلوده و روستاهای مان زمین فرسوده و آب غیر سالم داشته باشند و مردم کشورمان محروم از مواهب طبیعت باشند. داشتن محیط زیست سالم یکی از الزامات دوران "تمدن بزرگ" است.

متأسفانه تا زمان حاضر کاری برای حفظ محیط زیست در این کشور نشده بود و پیشینیان ما در طول قرون متمادی کوششی برای حفظ زمین زراعتی و کشت آن نکرده بودند. البته من بدان ها خرده نمی گیرم، زیرا در آن روزگاران اصولا چنین مسائلی مورد آگاهی و بنا بر این مورد توجه نبود. به عنوان مثال می توان تذکر داد که زمانی ما شانزده میلیون هکتار جنگل داشتیم و اکنون به خاطر قطع بی رویه درختان بیش از پنج میلیون هکتار آنها برای مان باقی نمانده است. به خصوص در دوران انحطاط صد و پنجاه ساله اخیر ایران روش رایج در همه کشور، بریدن درخت ها و نابود کردن جنگلها و از بین بردن مراتع با چرای بی رویه احشام بود. فقط در سالهای اخیر بود که مسئله محیط زیست واقعا مطرح شد و برنامه هایی از قبیل حفظ جنگل ها و مراتع و آبها از طریق ملی کردن آنها، تثبیت شنهای روان و کاشتن درخت ها و بوته ها، احیای جنگل های ویران شدہ ، ایجاد جنگل های تازہ و سایر اقدامات مربوط به حفظ و بهبود محیط زیست به مورد اجرا در آمد.