از
زمانی که "مونتسکیو " تحقیق جالب خود را درباره "شکوہ و زوال
امپراتواری رم" انتشار داد، ارزش بررسی ها و نتیجه گیری های او تغییری نکردہ
است. بدین ترتیب اقتباس تمدن امروز غربی به صورت الگویی یک پارچه، برای دیگر
ملتهای جهان قابل قبول نیست و هر کوششی نیز که از طرف جهان غرب برای تحمیل چنین
امری انجام گیرد، نمی تواند نتیجه مثبتی به بار آورد. زیرا این وضع، عملا نه تنها
باری از دوش این جوامع بر نمی دارد، بلکه خود مزید بر دشواریهای موجود آنها می
شود. در این باره دبیرکل سازمان ملل متحد که به وظیفه و مسئولیت خود برای اظهار
نظر در چنین موردی صلاحیت دارد، می نویسد:
"...
غالبا جهان فراموش می کند که جوامع بسیاری دارای مکانیسم هایی دموکراتیک هستند که
با سنت ها و روحیات مردمشان بسیار بهتر از مکانیسمهایی که در کشورهای غربی ساخته
شده، سازگاری دارند. در توجیه این عدم واقع بینی، به بسیاری از کشورهای جهان سوم
ملامت می شود که حقوق انسان و آزادی های اساسی را آن طور که باید احترام نمی
گذارند. البته چنین وضعی شایان تأسف است، ولی فراموش می کنیم که اگر هم واقعا وجود
داشته باشد، این نقض حقوق محدود به جهان سوم نیست. فساد نیز در افریقا یا آسیا،
مسلما گسترده تر از اروپا یا امریکا نیست."
یکی از
مظاهر بی عدالتی واقعی برای ملتهای رو به رشد، که میکوشند تا زیر بنای پیشرفت
اقتصادی و اجتماعی خودشان را بر اساسی که جوابگوی شرایط و الزامات تاریخی و جغرافیایی
و روحیات ملی و سنت های اجتماعی و فرهنگ خاص آنها باشد، پی ریزی کنند، این است که
ببینند به بهانه رشد و توسعه، بنیادهای اجتماعی و فرهنگی آنها ویران می شود. در
حالی که هیچ چیز اصیلی به جای آنها نمی آید. این کشورها باید خودشان شیوه های لازم
و ممکن را برای استقرار تعادل های تازه ای که با سنت ها و با محیط زیست آنها و در
عین حال با ترقیات علمی و فنی جهان هماهنگ باشد، بیابند و به موازات آن از تطاول
های مادی و معنوی که قبول یکپارچه الگوی غربی، با همه جنبه های نامطلوب کنونی آن
برای آنها همراه می آورد. دورى جویند.
بر
اساس توضیحاتی که داده شد می توان چهره کلی ایران عصر "تمدن
بزرگ" را ترسیم کرد. دورنمایی که من از چنین ایرانی در برابر نظر دارم،
دورنمای کشوری است آباد و آزاد. مجهز به صنعت و تکنولوژی پیشرفته با اقتصادی سالم
و شکوفا که در آن جامعه ای نیرومند و سرافراز، برخوردار از حد اعلای شرافت انسانی
و از آزادی های فردی و عدالت اجتماعی و در عین حال آراسته به ارزش های عالی اخلاقی
و فرهنگی، با کوشش خلاقه خویش، راهگشای اعتلای باز هم بیشتر خود و جامعه بشری در
راه کمال، که راهی پایان یافتنی نیست، باشد.