کمتر
پژوهنده ای را در جمع کسانی که تاریخ ایران را مورد بررسی دقیق قرار داده و در
دستیابی به راز استمرار آن کوشیده اند، می توان یافت که روی این واقعیت شگرف تکیه
نکرده باشند. شاید یکی از گویاترین این تحلیل ها، نتیجه گیری "کنت دو
گوبینو" از مطالعات سی ساله او در باره تاریخ ایران باشد که چنین خلاصه می
شود:
"
... بررسی عمیق در تاریخ این ملت به من آموخته است که آنهایی که هوای تسلط بر این
سرزمین را در سر بپرورانند، تلاشی بیهوده می کنند، زیرا دیر یا زود همه آنان از
میان می روند و ایران هم چنان پای بر جای می ماند. ممکن است با نیروی زور دست به
تجزیه آن بزنند، چنان که بارها زده اند و ممکن است حتی اسم آن را از آن بگیرند
چنان که بارها گرفته اند، اما پیروزی نهایی همیشه با ایران بوده است و همیشه نیز
خواهد بود. من هر وقت که به این ملت عجیب می اندیشم، سنگ خارایی را به نظر میآورم
که سیلابها و طوفان ها را از سر می گذراند و باز سنگ خارا می ماند".
در
تحلیل همین واقعیت تاریخی یک محقق تاریخی، یک محقق برجسته دیگر "آرتر اپهام
پوپ" که او نیز تقریبا همه عمر خویش را صرف پژوهش در باره هنر و فرهنگ ایران
کرد، می نویسد:
"...
اگر واحد مقیاس را زندگی تاریخی ایران منظور داریم، در این صورت، شکوه یونان جز
واقعه ای افتخارآمیز ولی کوتاه و عظمت رم جز پرده ای جالب از نمایش نامه جهانی
تاریخ نیست. نمودی با نیرومندی و جاودانگی ملیت ایرانی، آدمی را در صحنه تاریخ
مبهوت می کند. نه تنها تاریخ آسیا، بلکه تاریخ جهان نیز تا زمانی که منابع این
قدرت به درستی کشف و اندازه گیری نشود و دامنه تأثیر آن چنان که باید مورد سنجش و
بررسی قرار نگیرد، درک ناپذیر خواهد ماند. واقعیتی که در این تاریخ نهفته است به
طور روشن این است که ایران فناناپذیر است و گویی تقدیر چنین خواسته است که سرنوشت
ایران تا به پایان با سرنوشت بشریت هم گام باشد."
جلوه
دیگری از این ارزش های جاوید اصالت تمدن فرهنگی است که قوم ایرانی، هم بنیانگذار و
هم نگاهبان تاریخی آن بوده است. این فرهنگی است که از آغاز عمیقا جنبه ای انسانی
داشته و پیامی در حد اعلای شکوہ و زیبایی همراه آورده است. چه در اصول مذهبی و
فلسفی ایران کهن، چه در آئین کشور داری شاهنشاهی ایران و چه در جنبه های گوناگون
اندیشه و دانش و ادب و هنر و عرفان ایرانی، این خصیصه انسان دوستی و نیک اندیشی به
صورتی تابناک منعکس است. به گفته "رنه گروسه":
"...
مشعلی که در سپیده دم تاریخ در فلات ایران افروخته شده، دیگر هرگز خاموش نشده و در
پرتو این تابندگی مداوم، ایران توانسته است تمدن انسانی ژرفی را بیافریند که هیچ
گاه در اصالت آن خللی راه نیافته است".
در زمینه
حکومت، ایرانیان شاهنشاهی خود را که نخستین حکومت آریایی تاریخ جهان و در عین حال
اولین امپراتوری جهانی تاریخ بود، بر همین اصول عدالت و بشر دوستی بنیاد نهادند که
مظهر عالی آن اعلامیه معروف کوروش است. ولی چون در این باره پژوهش های گسترده ای
چه در قلمرو ملی و چه در سطح بین المللی، به خصوص به مناسبت برگزاری آئین دو هزار
پانصد سال بنیان گذاری شاهنشاهی ایران انجام شده است، شاید نیازی به توضیح بیشتر
در این بارہ نباشد.